:: لیست جدید ۸ فروردین :: اینجا ضربه بزنید

امپرسیونیسم

سبک ها و مکاتب هنری بیان دیدگاه
امپرسیونیسم

امپرسیونیسم (Impressionism) : دریافت گری

سبک امپرسیونیسم مهم ترین پدیده هنر اروپایی در سده نوزدهم و نخستین جنبش نقاشی مدرن به حساب می آید. انقلاب جدیدی در زمینه رنگ بوده و شاخصه آن بازی نور مستقیم و بازتاب شده می باشد. به هنرمندی که به سبک امپرسیونیسم کار می کند ، «امپرسیونیست» گفته می شود. نام این سبک از نقاشی «کلود مونه»[1] تحت عنوان «دریافت ، طلوع آفتاب» مشتق شده است.
این تابلوی نقاشی نگاهی به صبح زود در یک بندرگاه است که در سال 1872 م. نقاشی شده و در سال 1874 در نمایشگاهی در کارگاه عکاسی نادار در پاریس به نمایش گذاشته شد که مورد استهزا قرار گرفت. این نمایشگاه توسط هنرمندان فرانسوی تحت عنوان «انجمن هنرمندان گمنام» تشکیل شد و گروهی از نقاشان (سزان[2] ، دگا[3] ، مونه ، رنوار[4] و سیسلی[5]) ، مجسمه سازان ، حکاکان و ... گرد هم آمدند و آثار خود را به معرض دید عموم به نمایش گذاشتند. اما با واکنش های شدید و خصمانه ای مواجه شدند. این تابلوی «مونه» منتقد جوان «لوئیس لروی» را بر آن داشت تا در مجله charivari کل گروه را «امپرسیونیست ها» نام نهد ، که البته لحنی تمسخرآمیز بود.

امپرسیون طلوع آفتاب ، کلود مونه ، سبک : امپرسیونیسم ، رنگ روغن روی بوم ، 50×65 سانتیمتر ، 1872 م. ، موزه مارموتان ، پاریس

«امپرسیون ، طلوع آفتاب» ، کلود مونه ، رنگ روغن روی بوم ، 50×65 سانتیمتر ، 1872 م. ، موزه مارموتان ، پاریس

همزمان با دومین نمایشگاه در سال 1876 م. مجله فیگارو نوشت : « پنج یا شش آدم روانی ، یکی از آن ها زن (جمعی از افراد ناکام ملوث به پندارهای احمقانه) در اینجا گرد آمده اند تا کارهای خود را به نمایش بگذارند ... نمایش رعب آوریست که بیهودگی انسانی تا آستانه جنون را نشان میدهد. کسی باید با تحکم به آقای پیسارو بگوید که آقای عزیز درختان هرگز بنفش نیستند، آسمان هرگز به رنگ کَره تازه نیست ، این که در هیچ کجای دنیا چیزهایی که در تابلویتان کشیده ای یافت نمی شود...»

پس از برگزاری هشت نمایشگاه از آثار امپرسیونیست ها که در سال های 1874، 1876، 1877، 1879، 1880، 1881، 1882، 1886 میلادی برگزار شد گروه از هم جدا گردید و « مونه » تنها شخصی بود که همچنان با تعصب به ترویج ایده های امپرسیونیستی خود پرداخت.

امپرسیونیست ها با اصول اصلی رمانتیسم که پایه آن بر این است که هدف اولیه هنر ، انتقال انگیزش های حسی هنرمند است و ثبت طبیعت اهمیت ثانوی دارد مخالف بودند و گرایشی تقریبا رئالیستی داشتند چرا که رئالیست ها شرایط حسی هنرمند را دارای اهمیت ثانوی می دانستند و هدف اولیه آن ها ثبت لحظاتی از طبیعت یا زندگی یا جلوه ای عینی و علمی و تا حد امکان غیر شخصی می دانستند. بر این اساس می توان گفت که امپرسیونیسم ادامه منطقی رئالیسم است. امپرسیونیست ها از طرفی به توصیف و ترسیم واقعیات می پرداختند و از طرفی دیگر واقعیت را چنان که باید ترسیم نمی کردند. به عبارتی این هنرمندان همچون رئالیست ها به عالم خارج توجه می نمودند اما آن را در لحظه ای خاص و نورپردازی خاصی ارائه می نمودند و از این رو به عالم درونی هنرمند رمانتیسم نزدیک می شدند.

کوه سنت ویکتور ، پل سزان ، سبک : امپرسیونیسم ، رنگ روغن روی بوم ، 99×78 سانتیمتر ، 98-1897 م. ، موزه آرمیتاژ ، سن پترزبورگ

کوه سنت ویکتور ، پل سزان ، رنگ روغن روی بوم ، 99×78 سانتیمتر ، 98-1897 م. ، موزه آرمیتاژ ، سن پترزبورگ

نقاشان این سبک ، کارگاه نقاشی را ترک گفته و در هوای آزاد به نقاشی می پرداختند که این عمل تا آن زمان بی سابقه بود. نتیجه این شیوه نقاشی مستقیم از روی طبیعت ، نمایش همزمان فضا و اقلیم است که از ویژگی های نقاشی امپرسیونیستی به شمار می رود. آن ها در جنگل ، برکه ، ساحل ، مسابقات اسب دوانی ، کافه ها و ... به نقاشی کردن می پرداختند. «نور» مهم ترین عنصر در این سبک نقاشی به شمار می آمد و نقاشان می خواستند یک صحنه را دقیقا به همان شکلی که در آن لحظه می دیدند، به تصویر بکشند و با تغییر نور و برخورد آن ها با اَشکال ، لحظات زود گذر زمان را به ثبت برسانند.  آن ها می کوشیدند تصور شکل ها را در میان دریایی از نور و هوا به بیننده القا کنند. این کار مستلزم مطالعه عمیق نور در مقام منبع احساس رنگ توسط ما بود و این حقیقت را عیان می ساخت که رنگ واقعی هر شی غالبا در اثر نوع نوری که آن را احاطه کرده ، در اثر بازتاب های نور از اشیای دیگر و تاثیر رنگ های مجاور تغییر پیدا می کند. به عنوان مثال رنگ های مکمل اگر پهلو به پهلوی یکدیگر در نقاط بزرگ به کار برده شوند ، بر شدت یکدیگر می افزایند ، ولی اگر به مقدار کم یا در حالت مخلوط ، با هم مخلوط می شوند به حالت خنثی در می آیند. سایه ها خاکستری یا سیاه به نظر می رسند بلکه ترکیبی از رنگ هایی به نظر می رسند که در اثر بازتاب ها یا عوامل دیگر تغییر پیدا کرده اند.

آثار نقاشی امپرسیونیست ها ثبت تغییرات گذرا و ناپایدار در طبیعت بود. لحظه های گذرای نور خورشید ، سایه ، جو و شرایط متغیر را به دام می انداختند و به جای ترکیب رنگ بر روی تخته رنگ ، بر روی بوم با ضربات شکسته و کوتاه قلم مو ، رنگ‌های خالص را در کنار هم قرار می دادند به عنوان مثال برای ایجاد رنگ نارنجی به جای ترکیب رنگ های قرمز و زرد بر روی تخته رنگ ، این دو رنگ را بر روی بوم با ضربات قلم مو کنار هم قرار می دادند تا رنگ‌ ها حس رنگ نارنجی را در نظر بیننده به وجود آورد.

با این وجود «ادوارد مانه»[6] تا سال 1870 م. مخالف نظریه هوای باز بود و دگا در فضای باز نقاشی نکرد. حتی مونه که خود بیش  از همه مروج نقاشی در فضای باز بود آثار خود را در کارگاه اصلاح یا روتوش می کرد. زیرا هر چقدر که هنرمند به تأثیر تغییرات جوی حساس باشد، زمان کمتری برای ثبت آن پیش از تغییر بر روی بوم دارد. در اکتبر 1890 م. وقتی بر روی مجموعه «کومه علف خشک» خود کار می کرد نوشت: «من واقعا به شدت بر روی آثارم کار می کنم، با مجموعه ای از تاثیرات متفاوت کلنجار می روم ، اما در این وقت از سال ، خورشید آنچنان به سرعت غروب می کند که نمی توانم خود را با آن همگاه کنم.»

نقاشان در این سبک رنگ های خاکستری ، سیاه و قهوه ای را از طیف رنگ های مورد استفاده خود خارج کرده و بیشتر از رنگ های زرد ، سبزآبی ، پرتقالی ، قرمز و نیلی استفاده می کردند.

با ذکر این خصوصیات می توان گفت که این سبک نقاشی ، یک حرکت سیال با بیان جوی پر رنگ و هوایی تازه به بیننده القا می کرد. شاید به طور خلاصه در مورد امپرسیونیسم بتوان چنین اظهار نظر کرد که این جنبش منشوری در برابر طبیعت قرار داد ؛ به عبارتی نقاشی دیگر نسخه برداری از طبیعت نبود بلکه به کمک آن می توانستند یک هیئت کلی از طبیعت را به نمایش در آورند.

در واقع امپرسیونیسم رویکرد نوینی به زندگی و هنر بود و همین رویکرد ، نقطه آغاز هنر مدرن را مشخص کرد و می توان چنین گفت که امپرسیونیسم نخستین جنبش مدرن هنری محسوب می شود.

از پیشگامان این سبک نقاشی کلود مونه ، پل سزان ، ادگار دگا ، رنوار و سیسلی بودند. ادوارد مانه نیز به این سبک نقاشی می پرداخت اما علی رغم وابستگی اش به گروه ترجیح داده بود که در آن نمایشگاه در کارگاه عکاسی شرکت نکند به همین سبب نامی از وی در پیشگامان این سبک به میان نیامده است. به تدریج هنرمندان دیگری همچون کامی پیسارو[7] و فردیک بازیل[8] به این سبک پیوستند. هنرمندان دیگری همچون گوگن[9] ، ونگوگ[10] ، کاندینسکی[11] ، هنری ماتیس[12] ، مونش[13] و پیکاسو[14] نیز به این جریان هنری پیوستند که البته هر کدام از آن ها خود سبک های هنری خاصی را در تاریخ هنر به وجود آوردند.
این هنرمندان در ثبت موضوع نقاشی ها متفاوت عمل می کردند و شیوه ای اختصاصی برای خود داشتند.. به عنوان مثال رنوار بیش تر به بازنمایی زنان زیبا و کودکان می پرداخت. پیسارو ، سیسلی و مونه بیشتر به مناظر طبیعی علاقه داشتند و ادگار دگا بیشتر به موضوعاتی چون مسابقه اسب دوانی، رقص و رختشویخانه می پرداخت.

ادگار دگا ، با موضوع اسب دوانی ، سبک : امپرسیونیسم ، 1868-1866 میلادی ، موزه اورسای ، پاریس

ادگار دگا ، با موضوع اسب دوانی ، 1868-1866 میلادی ، موزه اورسای ، پاریس

این جریان هنری در کشور های دیگر از قبیل آلمان توسط هنرمندانی چون لایبرمن[15] ، کورینت[16]  و در آمریکا با گروه ده[17] به راه افتاد. اما پذیرش امپرسیونیست ها در انگلستان به آهستگی صورت گرفت به طوری که در بزرگترین نمایشگاه از آثار امپرسیونیست ها که در گالری های گرافتون در لندن برگزار شد بود ، حتی یک تابلو هم به فروش نرسید.
از سال 1926 م. که مونه در گذشت ، نرخ های حراجی ها برای نقاشی های امپرسیونیست ها شروع به افزایش یافت و از دهه 1950 م. به سمت ارقام نجومی سوق پیدا کرد.

نقاشی های امپرسیونیستی امروزه بیشتر از هر زمان دیگری دوست داشتنی و قابل تحسین است. این در حالی است که در دهه 1870 و 1880 همه آن ها را تحقیر می کردند. واقعیت امر این است که فهم این نقاشی ها بسیار دشوار بود ، گویی در آن ها نه طراحی و نه کمپوزیسیون (ترکیب بندی) وجود داشته و مخاطب نمی دانست که باید چه چیزی را تحسین کند. شاید اگر تماشاگران حوصله بیشتری به خرج می دادند می توانستند با کمک عناوین تابلوها منظره بودن برخی از آن ها را تشخیص دهند. اما مسئله اساسی اینجا بود که حرکات خشن و درشت قلم مو برای به تصویر کشیدن آب و شاخ و برگ ها برای مخاطب آن زمان می توانست قابل قبول باشد اما در بازنمودن پیکره انسان و همچنین اشیا دقیق و ساختمان ها قابل پذیرفتن نبود. البته هنوز هم اشخاصی هستندکه این سبک را زیر سوال برده و می پرسند : «این تابلو چه چیزی را باز می نماید؟»

تل علف در غروب خورشید هوای خیلی سرد ، کلود مونه ، سبک : امپرسیونیسم ،1891 م. ، رنگ روغن روی بوم ، 65×96 سانتی متر ، کلکسیون خصوصی

تل علف در غروب خورشید هوای خیلی سرد ، کلود مونه ، 1891 م. ، رنگ روغن روی بوم ، 65×96 سانتی متر ، کلکسیون خصوصی

امپرسیونیسم در پیکره سازی

هنگامی که امپرسیونیست ها در سال 1874 م. شروع به کار کردند ، «آگوست رودن» که در آن زمان 34 سال سن داشت شیوه امپرسیونیسم را برای خلق دیگر آثار خود انتخاب کرد. او با تاکید بر سایه روشن ، سرعت عمل ، حرکت و به موقع استفاده کردن از لحظات گذرا که از شاخصه های سبک امپرسیونیسم است شرایط مناسبی را برای پیکره سازی ایجاد کرد. در آثار وی حرکات و اندام ها آزادانه تر تعبیر می شد و تاکید بر اشاره و حالت های مبالغه آمیز و حتی کج شده برای تاکید بر خصوصیات یا به بیان درآوردن آن اوج گرفت. رودن از مهم ترین پیکره سازان این سبک در پیکره سازی است که آثار وی شیوه ای جدید با ترکیب سبک های هنری و تزیینی قرن 19 م. بودند.

متفکر ، آگوست رودن ، سبک : امپرسیونیسم ، 141×108×180 سانتیمتر ، برنز ، موزه رودن ، پاریس

متفکر ، آگوست رودن ، 141×108×180 سانتیمتر ، برنز ، موزه رودن ، پاریس

پیکره متفکر اثر بزرگی از رودن می باشد که نسخه اول آن در سال 1881 م . اجرا شده است. این پیکره به عنوان یک شکل آرامش بخش برای کار بر روی دروازه جهنم بوده و به عنوان تزیین بر روی در به کار برده شد. این اثر در حال حاضر در موزه هنرهای تزیینی پاریس نصب شده است. ناگفته نماند که ادگار دگا و رنوار نیز علاوه بر نقاشی در زمینه پیکره سازی نیز فعالیت داشتند.

رقاص چهارده ساله ، ادگار دگا ، سبک : امپرسیونیسم ، بلندی 95.2 سانتیمتر ، برنز و پارچه ، 81-1879 م. ، موزه اورسای ، پاریس

رقاص چهارده ساله ، ادگار دگا ، بلندی 95.2 سانتیمتر ، برنز و پارچه ، 81-1879 م. ، موزه اورسای ، پاریس

امپرسیونیست ها بسیار تاثیرگذار بودند و بخش عمده ای از تاریخ نقاشی اواخر سده 19 و اوایل سده 20 مربوط به آن ها می باشد که حکایت از بسط و توسعه جنبش های متأثر از آن یا در مقابل آن بود. برای مثال نئوامپرسیونیست ها بر آن بودند تا اصول بصری امپرسیونیسم را بر بنیانی علمی بنا نهند و پست امپرسیونیست ها آغازگر زنجیره ای طولانی از جنبش ها بودند که تلاش داشتند تا رنگ و خط را به ارزش های حسی و نمادینی بازگردانند که امپرسیونیست ها از آن ها صرفا برای تاکید بر گذر زمان و اجمال لحظات استفاده کردند.


پانویس

1.مونه (Monet) : کلود مونه ، نقاش فرانسوی (1926-1840) ؛ مهم ترین رهبر جنبش امپرسیونیسم به شمار می آید. این جمله معروف سزان که «مونه فقط یک چشم است ، اما چه چشم بینایی» به خوبی ماهیت نقاشی مونه را به خوبی توضیح می دهد. مونه همواره سعی داشت موضوع را آن گونه که می بیند نقاشی کند نه به آن صورت که از قبل می شناخت. از آثار معروف او می توان به امپرسیون طلوع آفتاب ، لاگره نویی یِر ، گرین پارک ، جلوه های برف ، سپیدارها ، کلیسای روئن و نیلوفرهای آبی اشاره کرد.

2.سزان (Cezanne) : پل سزان ، نقاش فرانسوی (1906-1839) ؛ از سزان به سبب تجربه های نو و دستاوردهای ارزشمند هنری اش ، با عنوان «پدر نقاشی مدرن» یاد می شود. از جمله آثار او می توان به طبیعت بی جان با سبد میوه ، قمار بازان ، پسری با جلیقه سرخ ، آب تنی کنندگان اشاره کرد.

3.دگا (Degas) : (ایلِر ژرمن) ادگار دگا ، نقاش ، رسام ، چاپگر و پیکره ساز فرانسوی (1917-1834) ؛  دگا به سبب نوآوری هایش در طراحی و نگرش نو بر زندگی معاصر در زمره هنرمندان پیشرو سده نوزدهم به شمار می رود. دگا در اعتراض به عقیم بودن هنر آکادمیک ، با امپرسیونیسم همسو شد اما هیچگاه تاکیدهای بصری امپرسیونیسم و نقاشی در فضای باز را نپذیرفت. او محیط زندگی انسان صنعتی قرن نوزدهم ، منظره شهری ، خیابان ، خانه ، مکان های نمایش و تفریح و محل کار همه طبقات اجتماعی  را به تصویر کشید. از آثار  وی : اتوکش ها ، دفتر معاملات پنبه ، زنی که بدنش را خشک می کند.

4.رنوار (Renoir) : پیِر اگوست رنوار ، نقاش و پیکره ساز فرانسوی (1919-1841) ؛ از بنیان گذاران جنبش امپرسیونیسم است و در زمره استادان برجسته سده نوزدهم به شمار  می آید. در مجموعه آثار وی هیچ نشانه ای از زشتی های زندگی مشاهده نمی شود. او فقط به زیبایی ، شادمانی و لطافت دلبستگی داشت ؛ او این علاقه خود را در تجسم گل ها و زنان آشکار می سازد. تلقی او از «زن» موجودی همچون پری ، زیبا رو و سرخوش است. از آثار : ناهار قایق رانان ، گلدان شقایق ها ، آب تنی کننده نشسته ، مجسمه مادری.

5.سیسلی (Sisley) : آلفرد سیسلی ، نقاش فرانسوی (1899-1839) ؛  از برجسته ترین نمایندگان جنبش امپرسیونیسم به شمار می آید. از آثار وی می توان به سیل در مارلی ، چشم انداز پل در سور ، کناره های رود لوان اشاره کرد.

6.مانه (Manet) : ادوارد مانه ، نقاش فرانسوی (1883-1832) ؛ وی با زیر پا گذاردن بسیاری از قراردادهای سنتی ، راه جنبش آینده نقاشی مدرن را هموار ساخت. سبک خاص نقاشی او بیشتر بر اساس مطالعه آثار استادان قدیم در موزه لوور شکل گرفت. مانه به اسلوبی دست یافت که بر تقابل نور و سایه با حداقل نیمسایه های ممکن ، نقاشی مستقیم از مدل ، استفاده از رنگ های محدود (به خصوص سیاه) و رنگ آمیزی خیس در خیس مبتنی بود. پرده نوشنده عرق افسنتین از نخستین آثار مهم او بود. از دیگر آثار وی : گاوباز  مرده ، نی لبک نواز ، بالکن ، چهره امیل زولا.

7.پیسارو (pissarrro) : کامیل پیسارو ، نقاش فرانسوی (1903-1830) ؛ از رهبران و شخصیت های برجسته جنبش امپرسیونیسم بوده است. نقاشی های او از دو لحاظ با آثار سایر امپرسیونیست ها متفاوت است  : الف) منظره های او دارای چشم اندازهایی با افق رفیع ، فضای فراخ هستند و انباشتگی رنگ آن ها از ترکیب بندی دقیق تری برخوردار است. ب) نقاشی های او نمایانگر کار و زندگی آدم ها می باشند چرا که او انسان زحمت کش را شایسته احترام می دانست. از آثار وی : صحنه خیابان پنتو آز ، جلوه مه ، گردآوردی علوفه در اِرانی. 

8.بازیل (Bazille) : ژان فردریک بازیل ، نقاش فرانسوی (1870-1841) ؛ بازیل همچون بسیاری از نقاشان پیشرو در آن زمان به نقاشی در خارج از کارگاه علاقه داشت ولی پرده های تابناک او هنوز از رنگ های خالص و درخشان بی بهره بودند. شاید اگر او در جنگ فرانسه-پروس کشته نمی شد ، می توانست یکی از سردمداران جنبش امپرسیونیسم باشد.

9.گوگن (Gauguin) : پل گوگن ، نقاش ، پیکره ساز ، چاپگر فرانسوی (1903-1848) ؛ در جوانی به نقاشی علاقمند بود و به تشویق پیسارو وقت بیشتری را به کشیدن نقاشی اختصاص داد. او در چند نمایشگاه گروهی امپرسیونیست ها شرکت کرد. او از نخستین هنرمندان اروپایی بود که به هنر شرق کهن جلب شد و سنت طبیعت گرای اروپایی را کنار گذارد و علیه واقع گرایی امپرسیونیست ها و برداشت های علمی نئو امپرسیونیست ها واکنش نشان داد. رنگ را مستقل از کارکرد توصیفی و با تاکید بر ارزش های تزئینی و عاطفی آن در سطح های تخت به کار گرفت. ارزش واقعی او در دنیای هنر پس از مرگش شناخته شد. یادواره گوگن در سالن پاییز آغازی برای معرفی دستاورد هنری او بود و دیری نگذشت که جنبش های فوویسم و اکسپرسیونیسم اصول کارش را دنبال کردند. از آثار وی : چهره هاله دار نقاش ، زنان اهل تاهیتی ، ماه و زمین ، اسب سپید ، مجسمه زن اهل کاراییب.

10.گُخ (Gogh) : وینسِنت وان گخ (ونسان ونگوگ) ، نقاش هلندی (1890-1853) ؛ در زمره هنرمندانی قرار دارد که با کشف ارزش های بیانی و نمادین رنگ و شکل ، مفهومی نو برای نقاشی خلق کرده اند. در پاریس تحت تاثیر امپرسیونیسم ، تحولی اساس در نقاشی هایش بوجود آمد. او با درک غنای رنگ امپرسیونیست ها ، از نقاشی خاکستری دست کشید. آثار و دستاورد های او بر فوو ها و اکسپرسیونیسم های آلمانی بسیار تاثیرگذار بود. از  آثار ونگوگ : طبیعت بی جان کلاه و پیپ ، تک چهره بابا تانگی ، شب پر ستاره ، چهره خود نقاش با گوش مجروح ، چشم اندازی با گاری و قطار.

11.کاندینسکی (Kandinsky) : واسیلی کاندینسکی ، نقاش ، چاپگر ، نویسنده و معلم روسی (1944-1866) ؛ از شخصیت های اثر گذار در هنر سده بیستم به شمار می رود. او را پیشگام هنر انتزاعی می دانند. او به اتفاق دو تن از دیگر نقاشان ، گروه سوار کار آبی را بنیان گذاشت و دست به انتشار کتاب «درباره عنصر معنوی در هنر» و سالنامه «سوار آبی فام» زد. نقاشی های اولیه او به سمبلیست های روسی وابسته بود و در پاریس تحت تاثیر فوویسم و گروه نبی ها قرار گرفت و آثاری خلق کرد. سپس تحت تاثیر جنبش های روسی از جمله کنسروکتیویسم ، به صور انتزاعی هندسی روی آورد.پس از اقامت در پاریس ، تاثیر «میرو» در آثار وی قابل مشاهده است. شکل ها سیال تر شدند و کیفیت سوررئالیسم به خود گرفتند. او همواره سعی می کرد مفهومی از حیات طبیعت زنده را در نقاشی نشان دهد. کاندینسکی با این باور که نقاشی جدای از کارکرد بازنمایی یا تزیینی می تواند عواطف عمیق یا تجربه ذهنی را القا کند ، زمینه جنبش اکسپرسونیسم انتزاعی را آماده ساخت. از آثار وی : ترکیب بندی شماره 7 ، خاکستری شماره 222 ، گرونگاسه در مورنو ، باسمه دو پرنده.

12.ماتیس (Matisse) : هنری ماتیس ، نقاش ، پیکره ساز ، طراح و چاپگر فرانسوی (1954-1869) ؛ به سبب نو آوری ها و اثر گذاری هایش یکی از مهم ترین هنرمندان سده بیستم به شمار می آید. اهمیت تاریخی کشف های او در عرصه رنگ تاب را می توان در حد دستاورد کوبیسم در آزاد سازی فرم از قید بازنمایی عینی دانست. در اواخر دهه 1890 میلادی ، تحت تاثیر امپرسیونیسم و نئو امپرسیونیسم به رنگ های تند و درخشان روی آورد. ماتیس از معدود هنرمندانی بود که جنبه های عقلانی و عاطفی را در هنر خود به هم آمیخت. ماتیس بنیان گذار سبک فوویسم است. از آثار وی : اتاق سرخ ، زنی با کلاه ، رقص ، خانواده نقاش ، ونوس در صدف.

13.مونش (Munch) : ادوارد مونش (مونک) ، نقاش و چاپگر نروژی (1944-1863) ؛ یکی از مهم ترین پیام آوران سبک اکسپرسیونیسم در سده بیستم بود.او در نقاشی های اولیه اش تمایلی آشکار به واقع گرایی اجتماعی داشت. پس از دیداری در پاریس ، تحت تاثیر امپرسیونیست ها قرار گرفت. در سفر مجددش به پاریس با آثار نبی ها و هنرمندان پست امپرسیونیسم روبرو شد. در باسمه های او خشونت و عصبیت به چشم می خورد. شور او برای بیان عواطف به کمک نمادهای بصری راحتی در آخرین تک چهره هایش می توان تشخیص داد. از آثار وی : جیغ ، چهار دختر روی پل ،زن جوان نشسته روی تخت معاینه ، میان ساعت دیواری و تخت خواب.

14.پیکاسو (Picasso) : پابلو پیکاسو ، نقاش ، پیکره ساز ، طراح ، چاپگر و سفالگر اسپانیایی (1973-1881) ؛ یکی از مهم ترین هنرمندان سده بیستم به شمار می رود. سیر تحولی دوران ساز در هنر او با پرده دوشیزگان آوینیون آغاز شد و در تجربه های کوبیسم ادامه یافت. از آثار وی : پیرمرد گیتار نواز ، طبیعت بی جان با گیتار ، گرنیکا.

15.لایبرمن (Liebermann) : ماکس لایبر مان ، نقاش و چاپگر آلمانی (1935-1847) ؛ هنرمندی که جنبش رئالیسم در آلمان را تا مرز امپرسیونیسم گسترش داد. او بسیار متاثر از «مانه» بود. از آثارش می توان به کارگاه پینه دوز ، تعمیرکاران تور ماهیگیری و تکچهره خود هنرمند اشاره کرد.

16.کورینت (Corinth) : لویس کورینت ، نقاش و چاپگر آلمانی (1925-1858) ، از رهبران جنبش امپرسیونیسم در آلمان به شمار می آید. او در اواخر عمر به بازنمایی صحنه های مهیج و حالت های چهره علاقمند شدو شیوه کارش به اکسپرسیونیسم گرایید. از جمله آثارش : در آرایشگاه.

17.گروه ده : نامی است که چند تن از نقاشان آمریکایی هنر آموخته در پاریس بر خود نهادند. آن ها در آکادمی ژولیان آموزش دیدند و تحت تاثیر امپرسیونیسم قرار گرفتند.

نظر کاربران

avatarنظر خود را ارسال کنید