سوررئالیسم
سوررئالیسم (Surrealism) : فرا واقع گرایی
سوررئالیسم جنبشی در هنر و ادبیات بر پایه خیال ، رویا و تداعی آزاد و تصورات ضمیر ناخودآگاه بود که در دهه های 1930-1920 در فرانسه شکل گرفت. فعالیت سوررئالیست ها در هیچ جای دیگر مانند فرانسه حیاتی و اساسی نبود و به همین علت پاریس بار دیگر به عنوان مرکز پیشرفت بین المللی در هنر شناخته شد.
این جنبش با ایجاد شکافی در جنبش دادائیسم بوجود آمد و به عنوان انقلاب و تحولی در زمینه اندیشه و عمل مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه هر دو جنبش ضد عقلانی بودند، اما سوررئالیسم بر خلاف گرایش نهیلیستی دادا ، نگرشی مثبت داشت. سوررئالیسم شکل افراطی ایدئالیسم هنری است که سعی در بیان احساس و ارائه تخیلات بی قید و بند اخلاقی و غیره دارد و با تاکید بر عناصر بصری و با استفاده از ضمیر نیمه هوشیار و یا تصورات رویایی و با یک روش مبتنی بر اصول واقع گرایی آثار خود را به نمایش می گذارد.
درباره ریشه پیدایش این جنبش صحبت های بسیاری به میان آمده است. بسیاری سوررئالیسم را زبان حال تشنجات و آشفتگی های دنیای معاصر می دانند که نوعی دعوت به عصیان و فریاد اعتراضی بر ناهماهنگی های تمدن جدید است و در واقع این ویژگی ها مربوط به شرایط پس از جنگ جهانی اول و ادامه جنبش های دادائیسم و فوتوریسم می باشد. از سوی دیگر شکل گیری این جنبش همزمان است با فراگیر شدن نظریات زیگموند فروید که تحقیقات و پژوهش های بدیعی در رابطه با ضمیر ناخودآگاه ، رویا و سرکوب امیال پنهان انجام داده بود.
بانیان اصلی آن بیشتر نویسندگان بودند و توجه آن ها عمدتا بر مسایل ادبی متمرکز بود. در سال 1924 م. گروهی از نویسندگان و هنرمندان این مکتب هنری توسط بیانیه ای که آندره برتون (رهبر گروه) بیان گردید معرفی شدند. در این بیانیه آمده بود که هدف سوررئالیسم آن است که « تناقض پیشین رویا و واقعیت را در یک واقعیت مطلق ، یک اَبَر واقعیت حل کند.»
«انقلاب سوررئالیست» ، نخستین مجله رسمی سوررئالیست ها بود که در سال 1924 م. در پاریس توسط برتن ، آراگن و الوار منتشر شد و افرادی چون دسنو ، کریکو ، منری ، ارنست ، پیکاسو و ماسون با آن همکاری داشتند. مجله «سوررئالیسم در خدمت انقلاب» مربوط به سال های 33-1930 با تلاش برتن بهترین مجله سوررئالیسم بود. بعد از آن در سال های 39-1933 مجله مینوتور بهترین مجله به شمار می رفت.
برتون در شماره ژوئیه سال 1925 نشریه انقلاب سوررئالیستی مقاله ای درباره پیکاسو نوشت و از او به عنوان قهرمان برای حمله به کسانی استفاده کرد که سوررئالیسم را بیرون از دسترس هنر می دانستند. او مقاله خود را با تصویر نقاشی هایی از جمله دوشیزگان و نقاشی سه رقصنده همراه ساخت پیکاسو نیز در نوامبر همان سال آثاری را در نمایشگاه سوررئالیست ها به نمایش گذاشت. پیکاسو در سال 1930 تابلویی با یک موضوع مشخص کشید که یک نقاشی تاریخی و مسیحی بود و آن را «تصلب عیسی مسیح» نامید. این اثر تابلویی کوچک و فشرده است با رنگ های زنده ، وحشتناک به لحاظ کژنمایی و اندازه های ناهمخوان.
تصلب عیسی مسیح ، پابلو پیکاسو ، 1930 م. ، 50 × 65.5 سانتی متر ، رنگ روغن روی چوب ، کلکسیون خصوصی
نمایشگاه های مهم سوررئالیستی در سال های 1925 ، 1933 ، 1936 ، 1938 و 1947 در پاریس برگزار شدند.
آرپ ، دکریکو ، ارنست ، مارگریت ، ماسون ، منری و میرو از هنرمندان این سبک بودند . در سال 1927 تانگی و در سال 1929 م. نیز دالی به آن ها پیوستند و گروه سوررئالیسم کامل گردید. این هنرمندان هیچ سبک متحدی را بوجود نیاوردند ، اتحاد آن ها در الهام از روش های روانکاوی فروید مشترک بود که اندیشه ، احساس و بیشتر رفتار در ضمیر ناخوداگاه را کشف کرده بودند و همه این ها اساس نیروهای شخصیتی انسان را شکل می داد. این امر موضوع اصلی کار سوررئالیست ها بود. این هنرمندان بر آن بودند تا زندگی روزانه را نادیده گرفته و تصورات خود را تجلی دهند تا یک حقیقت جدید آشکار شود. نقاشی آن ها شامل چیزهای معمولی بود که ترکیب آن ها با اهداف الهامی بی سابقه اغلب در کنار یکدیگر و با ایجاد مفاهیم عجیب غیر منطقی به نظر می رسید. تصوراتی که توضیح منطقی را به صورتی ترسناک و غیر واقعی ، رسوا کننده و حتی گاهی طعنه آمیز و اغلب با ظاهری باطل بیان می شد. اما همچنان در این آثار احساس و قوه عقلانی وجود داشت. آن ها طبیعت را با به کار گیری روش ها و فنون جدید فروتاژ (مدادساب) و کلاژ ، عکس برگردان (کهنه کردن ورقه های نقاشی شده) پدید می آمد.
اوج این جنبش در دهه 1930 بود. در این سال ها گروه های مختلف سوررئالیست در انگلستان ، آمریکا ، کشورهای اسکاندیناوی ، ژاپن و نقاط دیگر شکل گرفتند. در دوران جنگ بسیاری از هنرمندان سوررئالیست (همچون ارنست) به آمریکا کوچ کرده و بر هنر آمریکایی تاثیر گذاشتند.
کاخ سنگی ، ایو تانگی ، 1931 م. ، 73 × 60 سانتیمتر ، موزه گوگنهایم
به طور کلی نقاشی های سوررئالیسم بر دو نوع است :
- نوع اول : از اسلوب های سنتی چون «وریسم یا واقع نمایی» برای نمایش دنیایی آشفته ، وهم آمیز و رویایی استفاده می شود. دورنماهای خیالی که در آن چیزهای غیر متجانس در کنار هم قرار گرفته اند ، پاره های تشریح شده موجودات که به صورت پدیده هایی غریب از نو به ترکیب در آمده اند ، دستگاه ها و ساختار های صنعتی ، هیولا وار ، صور آلی-انتزاعی و تصویرهایی آشفته از این قبیل در این نقاشی ها به چشم می خورند ؛ مانند آثار دالی و تانگی. دالی این شیوه را «اشیای رویایی نقاشی شده با دست» می نامید. «دالی» به صراحت می گفت که هدف وی از نقاشی این است که «در بی نظمی ، نظمی به وجود آورد و از رهگذر آن در جهت بی اعتبار ساختن تمام و کمال جهان واقعیت گام بردارد»
غربال آرزوی نفسانی ، سالوادور دالی ، رنگ روغن روی بوم ، 110 × 150 سانتی متر ، 1929 م. ، زوریخ
تداوم حافظه ، سالوادور دالی ، رنگ روغن روی بوم ، 24 × 33 سانتیمتر ، 1931 م. ، موزه هنرهای مدرن نیویورک
- نوع دوم : بر نوآوری های فنی استوار است. خط ها و شکل های رنگی تحت تاثیر انگیزش های درونی به گونه ای ترکیب می شوند که تصویرهای ذهنی را تداعی می کنند ؛ همچون آثار آرپ ، ماسن و میرو. نقاشان در این شیوه از اسلوب های تکه چسبانی ، نقش برگردانی و فروتاژ (مالش کاری) ، مُهر زنی و غیره استفاده می کردند.
پاسیفائه (Pasiphae) ، آندره ماسون ، 1942 م. ، 50.5 × 63.8 سانتیمتر ، محل نگهداری : موزه هنرهای مدرن نیویورک
هر دو دسته از نقاشان قصد تلفیق امور معقول و غیر معقول را داشتند و به منظور آفریدن واقعیتی جدید ، از حالت های رویازدگی ، جلوه های تصادفی ، عوامل تداعی کننده ، جنبه های خود انگیختگی که ملاحظات زیبایی شناختی و اخلاقی و غیره مانع بروز آن نباشد ، بهره می گرفتند. اشعار کِروِل و اِلوار و همچنین فیلم های «سگ آندلُسی» اثر بونوئل و «عصر طلایی» ساخته دالی نیز اهدافی همانند را دنبال می کردند.
در واقع هدف سوررئالیست ها این بود که از هنر برای مقابله با شیوه های منظم و مقید تمدن استفاده کنند و برای این منظور بر آن بودند تا رویا و تخیل را که به ادعای آن ها قلمروی راستین زینت آدمی اند ، قابل رویت سازند. سوررئالیست ها پیش از کوبیست ها ، آشکارتر از فوتوریست ها و مشخص تر از اکسپرسیونیست ها ، دل مشغول سوژه یا موضوع و تاثیر گذاری های آن بودند.
برتون ، کلاژ را به حق ، اهدای اصلی مدرنیسم به سوررئالیسم می دانست. ماکس ارنست کلاژ را به عنوان شیوه اصلی کار خود بهره گرفت. ارنست در نقاشی هایش انتزاعی تر کار می کرد و از شگردهای متنوعی استفاده می کرد. تابلوهایش گویی اغلب مکالمه خلاقی را بین نقاش و موضوعات بصری و مادی او ثبت می کنند. کار او در یک دید کلی ، شبیه یک گردباد است. در آثار او انسان یا روح رفتار حاکم بر او دیده نمی شود. او درباره زنان چنین گفته است : «برای آن ها مشکل است که نرمش و ملایمت بیان ارنست را با خشونت آرامش بخشی که ذاتی اندیشه اوست ، وفق دهند. آن ها به سادگی می توانند آن را با یک زمین لرزه ملایم مقایسه کنند که کاری بیش از لرزاندن مبل و صندلی انجام نمی دهد و همه چیز را به سرعت زیر رو نمی کند. آنچه به ویژه برای آن ها ، نامطبوع و تحمل ناپذیر استاین است که تقریبا به هیچ وجه نمی توانند در تضادهای فاحشی که بین رفتار خودجوش او و اعمال سنجیده و آگاهانه اش وجود دارد هویت وی را کشف کنند.»
بربرها ، ماکس ارنست ، 1937 م . ، 24.1 × 33 سانتیمتر ، محل نگهداری : موزه متروپولیتن
خوان میرو از دیگر هنرمندان این سبک است. او در نخستین نمایشگاه سوررئالیستی در سال 1925 م . تابلوی مزرعه را عرضه کرد. آثار میرو هنگامی برای ما قابل درک می گردد که با کار او رابطه برقرار کنیم و با دلمشغولی های عادی و بسیار انسانی او آشنا شویم. او در این تابلو ، تَرَک ها و درز های ساختمان ، ظروف و وسایلی که روی زمین قرار دارند ، محتویات ساختمان بیرونی ، شکل گیاهان ، حیوانات و خود زمین را به طور شور انگیزی مورد توجه قرار داده است. این تابلو در مجموع یک طرح آگاهانه است که تلمیحاتی به کوبیسم دارد.
مزرعه ، خوان میرو ، رنگ روغن روی بوم ، 132 × 147 سانتیمتر ، 22-1921 م. ، محل نگهداری : کلکسیون همسر ارنست همینگوی در نیویورک