نقاشی کنشی
نقاشی کنشی (Action Painting)
نقاشی کنشی سبک و روشی در نقاشی است که طی آن هنرمند با پاشیدن و ریختن و چکاندن رنگ بر روی بوم نقاشی ، اثر خود را پدید می آورد. اصطلاحی است که بعدها به عنوان «اکسپرسیونیسم انتزاعی» مطرح شد و بر این دیدگاه استوار بود که تابلوی نقاشی صرفا نباید یک محصول پرداخت شده باشد، بلکه باید فرایند آفرینش خود را نیز ثبت کند، یعنی همان اعمالی که هنرمند به هنگام نقاشی کردن اثر انجام می دهد.
«جکسن پالاک» را مبدع نقاشی کنشی می دانند. وی در ژانویه 1948 میلادی چند تابلوی خود را به نمایش عموم گذاشت. به گفته دکونینگ ، پالاک با این تابلو ها «یخ را شکست» و روش ساخت این تابلوها تا مدت ها بر هنر نوین تسلط داشت. این آثار بوم های بزرگی بودند که بر روی زمین قرار گرفته و نقاش در اطراف و وسط آن ها حرکت می کرد و رنگ را از یک قوطی و یا با یک چوب آغشته به رنگ بر بوم می پاشید. این خطوط و لکه های ایجاد شده ، منعکس کننده حرکت نقاش بودند که از جهات مختلف به بوم نزدیک شده ، دستش را تاب می داد و مچش را بر روی سطح کار می چرخاند. چنین نقاشی ای نه بازنمایی مستقیم بود و نه بازنمایی نمادین ، بلکه زمینی بود که رد و نشان هایی از حرکت نقاش را بر خود داشت ؛ حرکتی که با پیچ و تاب های رنگ جلوه گر می شد؛ درست همانند عکاسی صحنه از تمامی حرکت نقاش.
اثری از جکسن پالاک ، نقاشی کنشی
این اصطلاح را نخستین بار «هارولد روزنبرگ» نویسنده ، فیلسوف و منتقد هنری در مقاله ای تحت عنوان «نقاشان کنشی آمریکایی» به کار برد . این مقاله در سال 1952 میلادی در «آرت نیوز» منتشر شد. او در این مقاله نوشته بود که نقاشان ، اکنون با بوم نقاشی خود به مثابه عرصه ای برای عمل (کنش) رفتار می کنند. آنچه قرار است روی بوم جاری شود ، نه یک تصویر ، بلکه یک رویداد محسوب می گردد. او بر این عقیده بود که نقاشان آمریکایی نوین به جای کوشش در جهت تولید تصویری کامل و بی نقص ، همه توان و انرژی خود را صرف ثبت همان لحظه می کنند.
بسیاری از هنرمندان جوان با انتشار این مقاله به این هنر پیوستند و از شیوه های کاربرد رنگ به وسیله ریختن و چکاندن ، حرکت دادن یک دوچرخه بر روی بوم ، شلیک کردن و ترکاندن کیسه های انباشته از رنگ و ... بهره گرفتند.
به عقیده روزنبرگ نقاشان کنشی ، تقریبا بدون مراعات معیارهای مرسوم و متداول زیبایی ، کار خود را پیش می بردند و دستاوردشان نوعی بیان معتبر از فردیت و انسانیت بود.
نقاشی های جکسن پالاک در سال های 1947 تا 1951 میلادی بسیار خوش ساخت و با روح بودند و حال و هوایی آهنگین و آیینی داشتند. عکس هایی از وی در حال کار به چاپ رسیده است. این عکس ها او را با شلوار جین و تی شرت و پوتین های رنگی شده در آتلیه ای به هم ریخته از انبوه قوطی های رنگ درباز و سطل های رنگ پاش نشان می دهد.
جکسن پالاک در حال نقاشی به شیوه نقاشی کنشی
پالاک در مقاله ای تحت عنوان «نقاشی من» که در شماره 1 مجله امکانات ، که در زمستان 48-1947 م. به چاپ رسید چنین نوشته است : «هنگامی که غرق نقاشی ام هستم ، حالی ام نیست که چه کار دارم انجام می دهم. فقط هنگامی که ملاقاتی دست دهد در می یابم که به چه کاری مشغول بوده ام. از به عمل آوردن تغییرات و از بین تصویرها و غیره هیچ هراسی ندارم ، زیرا نقاشی حیاتی (مستقل)از آن خود دارد.من سعی می کنم که بگذارم این حیات واقعیت خود را پیدا کند.فقط هنگامی که تماس خود را با نقاشی از دست می دهم ، گند کار در می آید. در غیر این صورت ، یک هماهنگی ناب ، یک بده بستان بی تکلف برقرار می شود و یک نقاشی خوب از کار در می آید.»
مارک توبی ، ویلم دکونینگ ، فرانز کلاین ، جیمز بروکس از دیگر نقاشانی هستند که در این سبک به فعالیت پرداختند.
اثری از جیمز بروکس ، نقاشی کنشی
مریت پارک وی ، اثر ویلم د کونینگ ، رنگ روغن روی بوم ، 1959 م. ، کلکسیون خصوصی در نیوجرسی