رایش سوم
زیرگروه رایش سوم
رایش سوم
حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان که به اسم حزب نازی شناخته می شود ابتدا با نام حزب کارگران آلمان اعلام موجودیت نمود اما در سال 1920م. به نام حزب سوسیالیست ملی گرایان آلمان تغییر نام داد. ایدئولوژی کلی این حزب با رهبری «آدولف هیتلر / Adolf Hitler» صدراعظم و بعدها پیشوای آلمان مبتنی بر شکست کمونیسم و لیبرالیسم بود. این حزب تاکید بر قدرت متمرکز در دولت و یک حزب واحد و نیز اصلاح نژادی ملت آلمان داشت. حزب نازی کوتاه شده نام ناسیونال سوسیالیسم گروه کوچکی با گرایش های ملی گرایانه در سالهای آخر جنگ جهانی اول در سال 1918م. با نام کمیته رایگان برای صلح کارگران آلمان اعلام وجود کرد.
آدولف هیتلر
«آنتون درکسلر / Anton Drexler» قفل سازی ساده و از اعضای ارتش در جنگ جهانی اول بود که معاهده ورسای را ظلم و توهین به ملت اصیل آلمان می دانست و مخالف گرویدن تدریجی مردم و اطرافیان خود به کمونیسم و مارکسیسم بود. درکسلر معتقد بود که جمهوری وایمار دست نشانده سرمایه داران یهودی آمریکایی بوده و مسیر سیاسی آن منطبق با حفظ حقوق فرودستان و کارگران آلمانی نیست. پس از ایجاد این حزب در سال 1919م. و کشمکشهای بسیار در انتخاب نام آن در نهایت حزب کارگران آلمان به سرعت گسترش یافت و به رقیبی برای احزاب قدرتمند آلمانی یعنی حزب سوسیال دموکرات و حزب کمونیست تبدیل شد.
آنتون درکسلر
آدولف هیتلر مامور اطلاعات ارتش آلمان از سوی دولت وایمار که «DAP» (حزب کارگران آلمان) را در تلاش برای براندازی جمهوری میدید وارد حزب شد تا اطلاعاتی از فعالیت های حزب گزارش دهد. اما به تدریج هیتلر با شناختی که از این حزب پیدا کرد و با تکیه بر مهارت سخنوری خود به یکی از اعضای اصلی حزب تبدیل شد. وی که مجذوب این حزب شده بود علاوه بر این که مشکلی با آن نداشت از اعضای مهم آن شده و خروج خود را از اطلاعات ارتش اعلام کرد. هیتلر در اولین اقدام خود در سرشماری اعضای حزب 55 عضو را 555 نفر اعلام کرد. این تقلب کمک بسیاری به شهرت حزب کرد و او به کمیته هفت نفره مدیریت حزب وارد شد. در دومین اقدام واژه سوسیالیست به نام حزب افزوده و در نهایت نام آن به حزب ملی گرایان سوسیالیست آلمان به اختصار NSDP تغییر کرد.
با سخنوری های ماهرانه هیتلر و تحریک حس ملی گرایانه در مردم حزب رفته رفته قدرتمندتر شد. درکسلر که دیگر توان رهبری حزب را در خود نمی دید تصمیم گرفت با تائید هیئت هفت نفره هیتلر را رهبر معرفی کند. پس از این اجماع و با متقاعد شدن درکسلر هیئت هفت نفره هم از سوی هیتلر کنار گذاشته شد تا او بتواند برنامه های خود را بدون هیچ مزاحمتی به مرحله اجرا درآورد. هیتلر پس از رسیدن به ریاست حزب و گرفتن کنترل اوضاع در دست خود دو هدف را در سر میپرورانید. هدف اول رشد و شکوفایی آلمان و هدف دوم مقابله با دشمنان درجه یک آلمان یعنی کشورهای فرانسه، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی بود. هیتلر با تشکیل گروه «اس آ / SA» که با هدف مبارزه و سرکوب مخالفان حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان تاسیس شده بود گامی دیگر در جهت قدرت گرفتن حزب نازی برداشت. اگرچه گروه اس آ که عمدتا از طبقه کارگر و ضعیف آلمان تشکیل شده بود بعدها با «اس اس / SS» جایگزین شد اما هیچ وقت به صورت کامل انحلال پیدا نکرد و یکی از دلایل پیشرفت سریع حزب نازی بود.
پس از این که در سال 1923م. فرانسه در پی عدم پرداخت غرامت جنگی آلمان اقدام به تسخیر منطقه صنعتی «رور / Ruhr» کرد هیتلر با سخنرانیهای آتشین خود و تحریک حس ملی گرایانه آلمانی که تحقیر را از سوی فرانسه نمی پذیرفت موجبات تظاهراتی بیست هزار نفری از اعضای حزب در برلین را فراهم آورد. پلیس با گشودن آتش بر روی مخالفان 16 نفر را به قتل رساند، هیتلر و برخی هم حزبی هایش دستگیر و به جرم خیانت به دولت و ملت در مارس 1924م. محاکمه و به زندان انداخته شدند و فعالیت حزب نازی ممنوع اعلام شد. پس از آزادی مجدد هیتلر وی متعهد شد که گروه شبه نظامی خود را منحل کرده و علیه دولت فعالیت نکند. او با کمک «هاینریش هیملر / Heinrich Himmler» در سال 1925م. اس اس را تشکیل داد و کم کم وضعیت حزب به حالت عادی بازگشت. حزب نازی با عضو گیری و مخالفت با حزب دموکراتیک و کمونیست بر طرفداران خود افزود تا جایی که در مجلس تعداد آراء آن از 3% به 37% افزایش یافت. عدم توانایی حزب دموکراتیک در حل بحران های کشور و روی گردانی مردم از کمونیست زمینه را برای رشد هر چه بیشتر نازی آماده می کرد. مهمترین دلیلی که مردم را به شدت به حزب نازی علاقه مند کرد ادعای لغو معاهده ورسای توسط حزب بود.
منطقه صنعتی رور
هاینریش هیملر
پس از به دست گیری مجلس با رای 37.4 درصدی حزب نازی و 14.6 درصدی حزب کمونیست رئیس جمهور «پاول فون هیندربورگ / Paul Von Hinderburg» به خوبی دریافت که احزاب وابسته به آمریکا دیگر قدرتی در اختیار نداشته و پایگاه مردمی خود را بیش از پیش از دست داده اند. اما حزب کمونیست و حزب نازی که در مجموع 52 درصد کل آراء مجلس را در اختیار داشتند به علل مختلف از جمله اختلاف در بنیادهای فکری رهبران هیچگاه نتوانستند با هم همکاری لازم را داشته باشند. پس از اختلافهای بسیار بین این دو حزب و کشمکشهای سیاسی هیندربورگ آدولف هیتلر را به عنوان صدراعظم آلمان انتخاب کرد تا او مسئول تشکیل کابینه شود.
پاول فون هیندربورگ
ساختمان پارلمان آلمان «رایشستاگ / Reichstag» واقع در برلین در 27 فوریه 1933م. آتش گرفت و با تحقیق پلیس اعلام شد که عامل این آتش سوزی حزب کمونیست آلمان است. هیتلر که مسئول پیگیری این امر شده بود از این فرصت بیشترین بهره را برد و تمام سران حزب کمونیست را زندانی و دفاتر این حزب در سراسر آلمان را تعطیل و فعالیت آنها را غیر قانونی اعلام کرد. با احتساب این که فعالیت حزب کمونیست ممنوع شد و حزب دموکراتیک از آراء زیادی برخوردار نبود قدرت تمام و کمال به نازیها رسید. در تاریخ 14 ژوئیه 1933م. هیتلر قانونی تصویب کرد که به موجب آن احزابی که در روند پیش برد اهداف دولت خلل ایجاد کرده و یا با قوانین ثبت شده در رایشستاگ مخالفت کنند غیر قانونی قلمداد شده و فعالیت آنها به تعلیق در خواهد آمد. این قانون باعث شد که حزب نازی تمام رقبا را یکی پس از دیگری کنار زده و قدرت مطلق سیاسی کشور شود. بیشتر این احزاب پس از اتمام جنگ جهانی اول در آلمان ظهور پیدا کرده بودند و عمدتا توسط دولتهای خارجی تامین مالی می شدند.
یکی دیگر از اقدامات دولت هیتلر پاکسازی یهودیان و کمونیستها و مشخص کردن وابستگی آنها به خارج از کشور بود. طوری که در سال 1935م. قوانینی معروف به قوانین نورمبرگ تصویب شد که بر اساس آن یهودیها از حق شهروندی محروم و ازدواج آنها با آلمانیها ممنوع اعلام شد.
در یکم سپتامبر 1939م. آلمان با طراحی چند عملیات پرچم دروغین برای حمله به لهستان آماده شد. پرچم دروغین نام عملیاتی بود که آلمانها ملبس به لباس نظامی لهستان به یک ایستگاه رادیویی به نام «گلایویتس / Gleiwitz» یورش بردند تا این عمل به نام لهستان حساب شده و آلمان بهانه لازم برای حمله به این کشور را داشته باشد. این نبرد در شهر آزاد «دانزیگ / Danzig» به عنوان اولین نبرد جنگ جهانی دوم با نام «وسترپلاته / Westerplatte» رخ داد که شش روز بعد با پیروزی آلمان به پایان رسید. این در حالی بود که یک هفته از امضای پیمان «مولوتوف-ریبنتروپ / Molotov-Ribbentrop» که یک پیمان سری مبنی بر عدم تجاوز آلمان و شوروی به هم بود می گذشت.
دانزیگ
پس از حمله آلمان به لهستان بریتانیا به این کشور هشدار داد تا تحرکات نظامی و حمله به لهستان را متوقف کند. اما آلمان به این هشدار کاملا بی اعتنا بود تا در 3 سپتامبر 1939م. فرانسه، بریتانیا، استرالیا و نیوزلند علیه آلمان اعلام جنگ کنند. در 6 و 10 سپتامبر آفریقای جنوبی و کانادا هم به این اتحاد پیوستند. در 7 سپتامبر فرانسه به ایالت غربی آلمان «زارلاند / Saarland» یورش برد و حتی در مواقعی از مرز عبور کرد. اما آلمان که جنگ با لهستان را با برتری پشت سر گذاشته بود با قرار دادن نیروهای خود در غرب، فرانسه را مجبور به عقب نشینی کرد. در 17 سپتامبر حدودا یک هفته پس از اشغال ورشو توسط آلمانها و آتش بس میان ژاپن و شوروی، شوروی هم فرصت حمله به لهستان را از دست نداد. پس از شکست و تسلیم نیروهای نظامی لهستان این کشور به دو بخش غربی در کنترل آلمان و بخش شرقی در کنترل شوروی تقسیم شد. با این وجود لهستان هیچگاه مطلقا تسلیم نشد و با تشکیل دولت زیرزمینی و دولت در تبعید سعی در مقابله با آلمان داشت.
زارلاند در آلمان امروزی
در 6 اکتبر هیتلر پیام صلحی به بریتانیا و فرانسه فرستاد و عنوان کرد که آینده لهستان باید به دست آلمان و شوروی تعیین شود. بریتانیا و فرانسه این پیشنهاد را رد کردند و هیتلر دستور حمله به فرانسه را صادر کرد. در آوریل 1940م. آلمان برای محافظت از محمولههای سنگ سوئد که متفقین در پی دست یابی به آن بودند به دانمارک و نروژ هجوم برد. مقاومت دانمارک فقط چند ساعت و مقاومت نروژ که از حمایت متفقین برخوردار بود دو ماه به طول انجامید. اما در 10 مه 1940م. بریتانیا که از حمله آلمان به نروژ خشمگین بود «وینستون چرچیل / Winston Churchill» را به نخست وزیری منصوب کرد و در همان روز آلمان به فرانسه حمله کرد.
وینستون چرچیل
آلمان با اتکا به ماشین آلات جنگی پیشرفته خود و بمباران مناطق غیر نظامی و پس از حمله ایتالیا به فرانسه توانست در 14 ژوئن پاریس را تسخیر کند. فرانسه 8 روز بعد و پس از پذیرفتن شکست با آلمان صلح کرد. نیمی از این کشور به دست ایتالیا و نیمی دیگر به دست آلمان افتاد. آلمان در اول ژوئن نبرد با بریتانیا را آغاز کرد. این نبرد با حمله هوایی ارتش آلمان به بنادر و صنعت کشتی رانی بریتانیا آغاز شد. نیروهای متفق که در شهر بندری «دانکرک / Dunkirk» در فرانسه و نزدیک به مرز بلژیک محاصره شده بودند در حال فرار با قایق به سوی بریتانیا بودند که ناگهان هیتلر دستور عجیبی مبنی بر توقف پیشروی صادر کرد. ارتش فرانسه و بریتانیا که اکثر تجهیزات خود را یا از دست داده و یا جا گذاشته بودند در صورت پیشروی آلمان هیچ دفاعی در برابر این کشور نداشتند و بریتانیا هم به اشغال آلمان در می آمد. اما آلمان به بمباران و حمله های هوایی به لندن ادامه داد که این حملات نتوانست قوای جنگی بریتانیا را به مقدار زیاد مختل کند. در سال 1940م. ایالات متحده آمریکا که از دخالت نظامی در جنگ پرهیز کرده بود پیشنهاد مذاکره هیتلر را نپذیرفت چون «فرانکلین دلانو روزولت / Franklin D. Roosevelt» هیتلر را متهم به فتح جهان کرده بود. ایالات متحده طرحی استراتژیک را برای حمله همه جانبه به آلمان آغاز کرد. در صورتی که مردم این کشور تا سال 1941م. مخالف دخالت نظامی کشورشان در جنگ بودند.
دانکرک
فرانکلین روزولت
در پایان سپتامبر 1940م. اتحاد ایتالیا، آلمان و ژاپن رقم خورد و بعدها رومانی، مجارستان و اسلوواکی به این اتحاد پیوستند که در جنگ با شوروی کمک شایانی به آلمانیها کردند. پس از این اتحاد ایتالیا برای جلوگیری از استقرار بریتانیا در یونان که میتوانست برای چاههای نفت رومانی خطرناک باشد به این کشور حمله کرد که با مقاومت همه جانبه یونان و لطماتت شدید به خود مواجه شد. شکستهای پی در پی ایتالیا در آفریقا و از بین رفتن کشتیها و ناوهای این کشور توسط بریتانیا موجبات اعزام نیروهای آلمان به آفریقا را فراهم کرد.
در سال 1941م. که شوروی و «ژوزف استالین / Joseph Stalin» نگران افزایش تنش ها با آلمان بود با ژاپن که در ضعف دولتهای اروپایی چشم به مستعمرات آنها در جنوب شرقی آسیا دوخته بود پیمان عدم تجاوز ژاپن و شوروی را امضا کرد. در همین هنگام آلمان در حال برنامه ریزی برای حمله به شوروی و استقرار نیروهای خود در مرز این کشور بود. هیتلر که از دخالت آمریکا در جنگ مطمئن شده بود در پی ایجاد ارتباطی مثبت با شوروی بود. در پی مذاکرات این دو کشور در سال 1940م. شوروی ابتدا تمایل داشت به اتحاد سه گانه آلمان، ایتالیا و ژاپن بپیوندد. اما با توجه به امتیازاتی که این کشور از آلمان در مورد فنلاند، بلغارستان، ترکیه و ژاپن مطالبه نمود، آلمان با این امتیاز دهی مخالفت کرد و فرمان آماده سازی برای حمله به شوروی را در 18 دسامبر 1940م. صادر کرد.
ژوزف استالین
در 22 ژوئن 1941م. نیروهای آلمانی به همراه نیروهای ایتالیا و رومانی به شوروی هجوم بردند. این عملیات با نام رمز «بارباروسا / Barbarossa» شناخته می شود. عملیات بارباروسا بزرگترین حمله نظامی در تاریخ بشر با احتساب تعداد نیروی پیاده، هوایی و ماشین آلات جنگی بود. در این حمله به رهبری آلمان و تا انتهای آن 95% از نیروهای آلمان نازی و 65% از کل نیروهای محور کشته شدند و با توجه به نظر تحلیلگران می توان گفت این حمله یکی از اشتباهات بزرگ هیتلر محسوب میشد. پس از شروع بارباروسا و پس از مدت کوتاهی فنلاند و مجارستان نیز به نیروهای محور پیوستند. این نیروها در طول تابستان لطمات و صدمات جبران ناپذیری به شوروی وارد کرده و هدف هیتلر از این حمله تسخیر مسکو، اوکراین و کریمه، منطقه بالتیک و حد فاصل دریای خزر تا دریای سفید بود. این موفقیت دستیابی آلمان به منابع عظیم شوروی را برای ادامه جنگ آسان می کرد.
پس از وارد کردن صدمات بسیار به شوروی خصوصا در اوکراین، بریتانیا تصمیم گرفت با شوروی اعلام اتحاد کند. در نتیجه این اتحاد شوروی و بریتانیا برای حفظ راههای ارسال تدارکات دست به اشغال ایران زدند. در ماه اکتبر تهاجم به مسکو از سر گرفته شد و نیروهای خسته آلمان در طول یک جنگ فرسایشی پس از دو ماه مبارزه به حومه مسکو رسیدند اما با دستور عجیب هیتلر مبنی بر توقف حمله مواجه شدند. در اوایل دسامبر نیروهای جدید و تازه نفس شوروی که از شرق این کشور وارد میدان نبرد شده بودند توانستند در 5 دسامبر ضدحمله سنگینی به نیروهای آلمان وارد کرده و آنها را در تمام جبهه ها تا 200 کیلومتر به عقب برانند. در طول سال 1942م. مقامات متفقین هدف را بر نابودی کامل آلمان گذاشتند. ایالات متحده بر خلاف روس ها و انگلیس ها خواستار بازگشایی جبهه غرب شوروی برای عقب راندن هرچه بیشتر آلمان ها شد. ایالات متحده برنامه حمله همه جانبه از طریق فرانسه به قلب آلمان را داشت که بریتانیا توانست نظر آنها را تغییر داده تا به جبهه های بیرونی آلمان حمله کنند.
در 3 اکتبر 1943م. متفقین غربی پس از آتش بس ایتالیا و اشغال جزایر و بخشی از سرزمینهای جنوبی اروپا کنترل ایتالیا را در دست گرفتند. در 4 ژوئن 1944م. متفقین به فرانسه یورش بردند و ارتش آلمان متحمل شکست در فرانسه شد. در پی این حملات پاریس در 25 اوت به واسطه کمک های محلی و مردمی فرانسه که تحت رهبری ژنرال «شارل دو گل / Charles de Gaulle» بودند با کمک متفقین آزاد شد. در 22 ژوئن شوروی با یک حمله نیروهای آلمان در بلاروس را از میان برد. حملات شوروی خیلی زود باعث خروج سربازان خسته آلمانی از شرق لهستان و غرب اوکراین شد. حمله این کشور به شرق رومانی بسیاری از نیروهای آلمان را نابود کرد و کودتاهای موفق در بلغارستان و رومانی باعث چرخش این کشورها به سوی متفقین شد.
شارل دو گل
در ماه فوریه نیروهای شوروی وارد «سلیزی / Silesia» منطقهای در غرب لهستان شدند. در این هنگام متفقین غربی از غرب آلمان وارد شدند و رودخانه راین را مصدود کردند. در ماه مارس متفقین نیروهای آلمانی را در آن سوی رود راین محاصره کرده و شوروی در جنگ برابر آلمان در لهستان پیروز شد. در عرض دو هفته شوروی توانست وین را به تصرف خود در آورد. در ابتدای ماه آوریل شوروی «کونیگسبرگ / Konigsberg» را تصرف کرد و متفقین غربی با حمله به ایتالیا و غرب آلمان توانستند هامبورگ تا نورمبرگ را به تصرف خود درآورند.
نیروهای آمریکا و شوروی در 25 آوریل کنار رود «البه / Elbe» بین برلین و «لایپزیگ / Leipzig» به هم رسیدند. نیروهای شوروی و لهستانی در انتهای ماه آوریل به برلین هجوم برده و آن را محاصره کردند. پادگان نظامی این شهر در 29 آوریل تسلیم شده و در 30 آوریل ساختمان پارلمان آلمان رایشستاگ فتح شد. این فتوحات بیانگر شکست نیروهای آلمان بود. در 12 آوریل روزولت رئیس جمهور آمریکا درگذشت و «هری ترومن / Harry S. Truman» جانشین وی شد. «بنیتو موسولینی / Benito Mussolini» هم پس از تسلیم نیروهای ایتالیایی توسط چریک های آن کشور کشته شد. دو روز بعد آدولف هیتلر در جریان محاصره کامل برلین دست به خودکشی زد و دریا سالار «کارل دونیتس / Karl Donitz» جانشین او شد و هسته مرکزی ارتش آلمان تا 11 می به مقاومت ادامه داد.
هری ترومن
بنیتو موسولینی
در این هنگام ایالات متحده در صحنه نبرد در اقیانوس آرام در فیلیپین و جزایر اطراف آن حملات سنگینی علیه ژاپن انجام داد و با وارد آوردن ضربات به کشتی های ژاپنی مانع رسیدن تدارکات جنگی شد. این کار توان تامین نیروهای ژاپنی که خارج از ژاپن بودند را به شدت کاهش داد. مقامات متفقین بر تسلیم بی قید و شرط ژاپن اصرار ورزیدند و غیر از این را نابودی کامل ژاپن عنوان کردند. مقامات ژاپنی که باور داشتند می توانند شرایط مذاکره را به نفع خود و طور دیگری رقم بزنند از تسلیم بی قید و شرط سر باز زدند. در اوایل اوت آمریکا بمب های اتمی خود را روی شهر های ناکازاکی و هیروشیما انداخت و شوروی با حمله به «منچوری / Manchuria» (شمال شرق چین که در تصرف ژاپن بود) بزرگترین نیروی نظامی ژاپن را شکست داد. به این ترتیب ژاپن تسلیم بی قید و شرط را پذیرفت و مدارک تسلیم در دوم سپتامبر 1945م. در خلیج توکیو بر عرشه ناو جنگی آمریکا «یو.اس.اس میزوری / USS Missouri» امضا شد و جنگ پایان یافت. در انتهای جنگ تقریبا یک چهارم خاک آلمان از این کشور جدا شد که امروزه جزو خاک لهستان محسوب می شود.