گروه سوارکار آبی

سبک ها و مکاتب هنری ۴۸۹۹ بازدید بیان دیدگاه
گروه سوارکار آبی

گروه سوار کار آبی (The Blue Rider)

گروه سوارکار آبی (به آلمانی: Der Blaue Reiter) از تجمع افراد گروه هایی تشکیل شد که گرچه فاقد برنامه دقیقی بودند اما جهت گیری مشخصی به گرایشات متکی بر تصاویر و ابهامات ذهنی و درونی به عنوان سمبل و نشانه هایی از حالات مختلف روحی هنرمند و دوری جستن از تصاویر و اشکال بیرونی را داشتند و می توان گفت که هدف اولیه آن ها به تصویر کشیدن احساسات و تصوراتشان می باشد. در توصیف آثار این گروه می توان به حساسیت زیاد آن ها برای پی بردن به اصل پدیده های طبیعی و به نفوذ در آوردن آن ها اشاره کرد.

دلیل نام گذاری این گروه به نام گروه سوار آبی کاملا مشخص نیست اما شاید به دلیل علاقه فرانز مارک[1] به رنگ آبی و علاقه کاندینسکی[2] به موضوعات زنان و مردان سوارکار این گونه نام گذاری شده است. عده ای دیگر نیز بر این عقیده اند که این نام از عنوان تابلویی اثر کاندینسکی گرفته شده و نمایشگاهی با این عنوان در گالری تان هوسر مونیخ در سال 1911 برپا شد. همچنین سالنامه ای تحت همین عنوان که مجموعه ای از مقالات و تصاویر بود توسط کاندینسکی و فرانز مارک در سال 1912 منتشر شد.

سوارکار آبی ، اثر واسیلی کاندینسکی ، رنگ روغن روی بوم ، 52/1 × 54/6 سانتیمتر ، زوریخ

سوارکار آبی ، اثر واسیلی کاندینسکی ، رنگ روغن روی بوم ، 52/1 × 54/6 سانتیمتر ، زوریخ

واسیلی کاندینسکی به مثابه رهبر این گروه ، پیش از آن که به نقاشی روی آورد در زمینه های حقوقی و اقتصاد سیاسی به تحصیل پرداخت. اما در سن سی سالگی به هنر روی آورد و در سال 1896 میلادی در زوریخ مستقر شد. او در این دوره گروه فالانژ را که ترکیبی از هنرمندان بلژیکی بود بنیان گذارد و در گالری آن ها آثاری از نئو امپرسیونیست های فرانسوی و سمبولیست های بلژیکی را به نمایش در آورد. آشنایی او با شیوه های گوناگون هنری ، مسبب تولد گروه سوارکار آبی در سال 1903 میلادی شد که نشانه های بارز امپرسیونیسم آلمانی را در خود داشت.

از دیگر هنرمندان تشکیل دهنده این جنبش هنری می توان از یاولنسکی[3] ، کوبین[4] ، فرانز مارک ، آگوست ماکه[5] و پل کله[6] نام برد. اما پل کله تنها هنرمندی بود که توانست همدوش کاندینسکی تلقی شود.
برای فرانز مارک ، اسب ها نشانه هایی از نیرومندی و تحمل بودند. وی آن ها را با رنگ آبی نقاشی می کرد زیرا این رنگ را روحانی می دانست. اسب آبی شماره یک ، انگاره ای از هماهنگی بزرگ و مثالی مهم از حیوانات به عنوان یک موضوع در هنر مارک است.

اسب آبی شماره یک ، فرانز مارک ، 1911 م. ، رنگ روغن روی بوم ، 84.5 × 112 سانتی متر ، مونیخ ، گروه سوارکار آبی

اسب آبی شماره یک ، فرانز مارک ، 1911 م. ، رنگ روغن روی بوم ، 84/5 × 112 سانتی متر ، مونیخ

سرخپوستان سوار بر اسب ، آگوست ماکه ، 1911 م. ، رنگ روغن روی چوب ، 60 × 44 سانتی متر ، مونیخ ، گروه سوارکار آبی

سرخپوستان سوار بر اسب ، آگوست ماکه ، 1911 م. ، رنگ روغن روی چوب ، 60 × 44 سانتی متر ، مونیخ


پانویس

1.مارک (Marc) : فرانز مارک ، نقاش و چاپگر آلمانی (1916-1880) ؛ یکی از سردمداران جنبش اکسپرسیونیسم آلمانی به شمار می آید. او ابتدا تحت تاثیر نقاشان پست امپرسیونیسم و نبی ها قرار گرفت. بعدها به دیدگاه کاندینسکی نزدیک شد و با زمینه بینش معنوی در طبیعت و اسطوره طبیعت ، جانوران را موضوع اصلی کارش قرار داد. او به کوبیسم نیز جلب شد ولی تفسیر خود از کوبیسم مفهومی را نشانه گرفت که آن را ساختمان استعاری جهان می نامید.او در آخرین نقاشی هایش تا انتزاع کامل پیش رفت. از آثار وی : سرنوشت جانوران ، تیرُل ، باسمه جست و خیز یابوها.

2.کاندینسکی (Kandinsky) : واسیلی کاندینسکی ، نقاش ، چاپگر ، نویسنده و معلم روسی (1944-1866) ؛ از شخصیت های اثر گذار در هنر سده بیستم به شمار می رود. او را پیشگام هنر انتزاعی می دانند. او به اتفاق دو تن از دیگر نقاشان ، گروه سوار کار آبی را بنیان گذاشت و دست به انتشار کتاب «درباره عنصر معنوی در هنر» و سالنامه «سوار آبی فام» زد. نقاشی های اولیه او به سمبلیست های روسی وابسته بود و در پاریس تحت تاثیر فوویسم و گروه نبی ها قرار گرفت و آثاری خلق کرد. سپس تحت تاثیر جنبش های روسی از جمله کنسروکتیویسم ، به صور انتزاعی هندسی روی آورد.پس از اقامت در پاریس ، تاثیر «میرو» در آثار وی قابل مشاهده است. شکل ها سیال تر شدند و کیفیت سوررئالیسم به خود گرفتند. او همواره سعی می کرد مفهومی از حیات طبیعت زنده را در نقاشی نشان دهد. کاندینسکی با این باور که نقاشی جدای از کارکرد بازنمایی یا تزیینی می تواند عواطف عمیق یا تجربه ذهنی را القا کند ، زمینه جنبش اکسپرسونیسم انتزاعی را آماده ساخت. از آثار وی : ترکیب بندی شماره 7 ، خاکستری شماره 222 ، گرونگاسه در مورنو ، باسمه دو پرنده.

3.یاولنسکی (Jawlensky) : آلکسی فُن یاولنسکی ، نقاش روسی (1941-1864) ؛ هنرمندی که با دید تغزلی به زیبایی شناسی اکسپرسیونیسم گرایش داشت. او پس از یک دوره تاثیرپذیری از فوویسم ، در پرده هایی چون تنهایی علاقه اش را به بیان احساس از طریق رنگ های درخشان و قلمزنی سریع نشان داد. در این آثار تحت تاثیر کاندینسکی بود ولی آثار دوران پختگی اش که از ساختار هندسی محکم تری برخوردارند روح شمایل های روسی را باز می تابند. از آثار وی : طبیعت بی جان با گلدان و کوزه ، زن اسپانیایی ، سَر.

4.کوبین (Kubin) : آلفرد کوبین ، تصویرگر ، چاپگر ، نقاش اتریشی (1959-18779) ؛  با گروه سوار کار آبی همکاری داشت.موضوع های انتخابی او غریب و حتی زننده بودند. او یک داستان سوررئالیست نوشت و آن را به تصویر کشید. از آثار وی : رویای ایتالیا.

5.ماکه (Macke) : آگوست ماکه ، نقاش آلمانی (1914-1887) ؛ از بنیان گذاران سوار کار آبی بود ولی جوهر اکسپرسیونیسم در اندیشه و هنر او وجود نداشت. در واقع هدف هنری اش این بود که موضوع های عادی از زندگی شهری را با زبان رنگ به شعر بصری برگرداند. او در سفری به پاریس با دستاوردهای سورا و ماتیس در مورد رنگ آشنا شد و بعدابه اتفاق کاندینسکی و مارک گروه سوار کار آبی را تشکیل داد.در نقاشی های او گویی صحنه های تابناک زندگی شهری از پشت شیشه بلوری نمایان شده اند. از آثارش : باغ وحش بزرگ ، بانویی در جامه سبز ، مغازه کلاه فروشی.

6.کله (Klee) : پل کله ، نقاش ، طراح ، معلم و نویسنده سوییسی (1940-1879) ؛ به سبب نو اندیشی ، تخیل آزاد ، پرکاری و تنوع آثارش یکی از شخصیت های برجسته هنر مدرن به شمار می آید. مراحل تحول کارش را می توان با اکسپرسیونیسم ، داداییسم ، سوررئالیسم و اکسپرسیونیسم انتزاعی پیوند داد ولی خود او در هیچ یک از جنبش های نامبرده عملا شرکت نداشت. او هیچ گاه به باز آفرینی جهان برونی نمی پرداخت ولی بر طبیعت همچون سر مشقی برای ساماندهی عناصر صوری هنر تکیه می کرد.او به منظور ارائه تصاویر ذهنی خویشتن را یکسره به قدرت القایی عناصر تصویری می سپرد.او همچون کودکان نقاشی را بدون هیچ مقصود معینی آغاز می کرد.اهریمن بر فراز کشتی ها ، ماشین چهچهه زن ، کشتی بخاری و قایق های بادبانی در غروب.

نظر کاربران

avatar ارسال نظر