لودویگ سوم
لودویگ سوم
«لودویگ لویتپولد ژورف ماریا آلویز آلفرد / Ludwig Luitpold Josef Maria Aloys Alfried» یا لودویگ سوم فرزند «لویتپولد کارل ژوزف / Luitpold Karl Joseph» و شاهدخت «آگوست فردیناند / Auguste Ferdinande» از اتریش در تاریخ 5 نوامبر 1913م. تا انحلال امپراتوری آلمان آخرین پادشاه باواریا بود. او که پسر عموی پادشاه «اتو / Otto» بود از سال 1912م. تا 1913م. ریاست دولت باواریا را بر عهده داشت. پس از تصویب قانونی در پارلمان باواریا لودویگ توانست اتو را که از بیماری روانی رنج می برد از سلطنت خلع کرده و خود آن را بر عهده بگیرد. لودویگ سوم نقش مهمی در سوق دادن آلمان به جنگ جهانی اول و پایان دادن به سلطنت خود و بقیه پادشاهان آلمانی داشت.
در سال 1861م. لودویگ در 16 سالگی کار نظامی خود را آغاز کرد و دو سال بعد در 18 سالگی در رشته اقتصاد و حقوق مشغول به تحصیل شد و به عنوان شاهزاده از خاندان سلطنتی به عضویت مجلس سنای قانونگذاری باواریا درآمد. لودویگ سوم در سال 1866م. در ارتش باواریا به عنوان متحد اتریش و در جنگ با پروس در منطقه «هلمشتت / Helmstedt» مجروح شد که این اتفاق باعث بیزاری وی از ارتش و فعالیت های نظامی شد. در 12 سپتامبر سال 1912م. لویتپولد درگذشت تا فرزندش لودویگ سوم بی درنگ جانشینش شود. لویتپولد که در خلع ید برادر زاده اش پادشاه لودویگ دوم نقش مهمی داشت نائب السلطئه برادر زاده دیگرش یعنی اتو هم بود.
در ابتدای جنگ جهانی اول در سال 1914م. لودویگ برای اعلام همبستگی باواریا اتحاد خود را به صورت رسمی با برلین اعلام کرد و در عوض خواهان الحاق «آلزاس / Alsace» و «آنتروپ / Antwerp» (شهری در بلژیک امروزی) به بایرن شد که این کار برای بالانس قدرت باواریا برابر پروس پس از پیروزی در جنگ معنی میشد. اما با ادامه جنگ و بدتر شدن روز افزون وضعیت آلمان انتظارات لودویگ سوم برآورده نشد و او متهم به حمایت کورکورانه از پروس گشت. این امر باعث شد پس از پایان جنگ انقلاب آلمان از باواریا آغاز شود.
در 2 نوامبر 1918م. با توافق نامه ای بین دولت سلطنتی و همه پارلمان ها تصمیم بر تغییر قانون اساسی گرفته شد. پس از کشمکش های بسیار و مخالف های لودویگ و با ناآرامی های متعدد در باواریا لودویگ از مونیخ گریخت و در سالزبورگ اقامت گزید. در 12 نوامبر 1918م. و یک روز پس از آتس بس در جنگ جهانی اول لودویگ بیانه ای به نخست وزیر داد که تمام مقامات دولتی، سربازان و افسران را از تعهد به خود مبرا کرد و اظهار داشت که دیگر در موقعیت هدایت دولت نیست. بیانه لودویگ به معنی استفا نبود اما دولت این چنین برداشت کرد و به لودویگ اعلام کرد اگر به عنوان یک شهروند عادی به باواریا بازگردد و علیه دولت اقدامی نکند از آن استقبال خواهد شد. این بیانیه خاندان «ویتلسباخ / Wittelsbach» را پس از 738 سال از سلطنت باواریا خلع کرد.
در فوریه 1919م. لودویگ سوم به باواریا بازگشت و چند روز بعد «کورت آیسنر / Kurt Einser» رهبر دولت خلق باواریا در یک سوء قصد کشته شد. لودویگ از ترس این که وی هم قربانی ترور شود ابتدا به مجارستان گریخت و بعد به لیختن اشتاین و سوئیس رفت. در آوریل 1920م. به باواریا بازگشت و در آنجا ماند و در نهایت در سپتامبر 1921م. به قلعه شخصی خود در مجارستان رفت و در همانجا درگذشت.
لودویگ سوم