سبد خرید شما خالی است
ایالات ایتالیا
زیرگروه ایالات ایتالیا
ایالات ایتالیا
پس از فروپاشی امپراتوری روم، ایتالیا به پادشاهی ها و دوک نشین ها و دولت های کوچک جداگانه و گوناگون که تحت سلطه اتریش قرار داشتند تقسیم شدهبود تا این که در جریان نوزایی ایتالیا که بین سال های 1859 تا 1861 م. اتفاق افتاد، واحدهای مختلف سیاسی با هم متحد شده و کشور کنونی ایتالیا را به وجود آوردند. گرچه تا پس از جنگ جهانی اول، اتحاد کامل به وقوع نپیوست، اما در طول آن زمینه کار برای ایجاد ایتالیای واحد به وجود آمد.
آزادی های اعطا شده، به موجب قوانین ناپلئونی که توسط اشغالگران فرانسوی در اوایل قرن نوزدهم معرفی شد، ایتالیایی ها را نسبت به امکان ایجاد یک دولت روشنگر که در برابر نیازهای اساسی مردم پاسخگو باشد، آگاه ساخته بود. پس از شکست نهایی ناپلئون در سال 1815 م. و سقوط ساختار سازمانی ناپلئونی در دولت های ایتالیایی، تفرقه و استبداد دوباره شکل گرفت. حضور سرکوب گرانه اتریشی ها در شمال ایتالیا و احساسات ضد اتریشی نیز منجر به خواسته قدرتمند مردمی، برای استقلال کشور شد. سرانجام در هجدهم مارس 1848 میلادی، به صورت شورشی معروف به «شورش پنج روزه» (از 18 تا 22 مارس) در میلان شکل گرفت. لمباردی و ونیز به شورشیان پیوستند و ائتلافی از نیروهای ایتالیایی در شمال ایتالیا، برای مقابله با اتریشی ها شکل گرفت. شارل آلبرت پیه مونتی (پادشاه ساردنی) که شایسته ترین و لیبرال ترین رهبر در ایتالیا محسوب می شد، در 22 مارس به اتریش اعلان جنگ داد و در نبرد کاستوتزا از رادتسکی (مارشال اتریشی) شکست سختی خوردند.
بنای یادبود شورش پنج روزه در میلان
علیرغم این اتفاقات نهضت استقلال ایتالیا همچنان رشد می یافت. اندکی بعد از شورش در میلان، میهن پرستان ونیزی تحت رهبری دانیل مانین اعلام جمهوری مستقل می کنند. در فوریه سال بعد، جوزپه مازینی تشکیل جمهوری رُم را در ایالات پاپی اعلام کرد.
در نوزدهم اوت، ساردنی با اتریش صلح کرد و به انقلاب پایان داده شد. اتریشی ها کنترل مجدد خود را بر شمال ایتالیا به دست آوردند. علی رغم موفقیت اتریشی ها، احساسات شدیدی برای استقلال و اتحاد همچنان در میان مردم در حال جوشش بود. پیه مونت تحت رهبری کنت کامیلو بنسودی کاوور بار دیگر به هسته نهضت اتحاد و از بین بردن نفوذ اتریش در ایتالیا تبدیل شد.وی برای انجام این امر، به نفع فرانسه و بریتانیا وارد جنگ کریمه (1856-1853) شد و سال 1858 م. در پلمبیر با ناپلئون سوم امپراتور فرانسه اتحادی سرّی بست و از آنها برای بیرون راندن اتریشی ها از شمال ایتالیا قول گرفت و قرار شد در ازای آن فدراسیونی متشکل از چهار دولت پدید آید که ریاست آن با پاپ باشد. فرانسه نیز پیه مونت ساووا و نیس را از آن خود می کرد. کاوور پس از، اطمینان از کمک فرانسه، با ایجاد شورش در لمباردی و ونیز، اتریشی ها را تحریک به جنگ کرد و به دنبال این امر، جنگی کوتاه اما خونین رخ داد که پیه مونت و فرانسه را با اتریش درگیر ساخت. شکست قاطع اتریش در سولفرینو توسط نیروهای مشترک فرانسه و پیه مونت به زد و خوردهای عمده پایان داد و تلنگری برای مردم دولت های کوچک توسکانی، پارما و مودنا (در شمال ایتالیا)، برای سرنگون ساختن رهبران طرفدار اتریش بود.
بنای یادبود جوزپه مازینی واقع در روم
ناپلئون سوم، از انقلابات شمال ایتالیا دچار هراس شد. وی که امیدوار بود مانع از ورود پروس به جنگ به نفع اتریش شود، مایل بود هرچه سریع تر به جنگ پایان دهد. بنابراین ترتیب یک آتش بس جداگانه را با فرانس ژوزف پادشاه اتریش داد. در یازدهم ژوئیه 1859، کنفرانس صلح در ویلافرانکا برگزار شد و توافق شد که قسمت اعظم لمباردی (بجز شهرهای دژ مانند مانتوا و پسکیرا) به پیه مونت تعلق گیرد و نیز تحت کنترل اتریش باقی بماند، رهبران مخلوع توسکایی، پارما و مودنا دوباره به تخت نشینند و پاپ به عنوان رییس کنفدراسیون ایتالیا اعلام شود.
ویکتور امانوئل به دلیل این که نمی خواست به تنهایی با اتریش روبه رو شود با اکراه این شرایط را پذیرفت. سپس کاوور از مقام نخست وزیری استعفا داد. پیمان زوریخ، بین پیه مونت و اتریش که در دهم نوامبر 1859 تصویب شد، اساساً توافق های ویلافرانکا را تأیید کرد.
کنت کامیلو بنسودی کاوور
ایده ی کنفدراسیون ایتالیا به رهبری پاپ انقدر برای دوک نشین های پارما، مودنا، توسکانی و رومانیا (در شمال ایتالیا) ناخوشایند بود که آنها توافق کردند که به پیه مونت ملحق شوند. ناپلئون سوم به این امر ایراد گرفت، اما کاوور با یک راه حل مصالحه آمیز بار دیگر وارد میدان شد. به پیشنهاد او واگذاری نیس و ساووا به فرانسه که قبلاً در مورد آن توافق شده بود، در ازای حمایت های ناپلئون سوم فوراً عملی شد. برای این منظور پیمان تورین بسته شد؛ این پیمان الحاق نیس و ساووا به فرانسه رسمیت بخشید.
در آوریل 1860، فرانتس دوم پادشاه دو سیسیل، به طرز وحشیانه ای شورش در سیسیل و ناپل را سرکوب کرد و خشم همگان را در سراسر اروپا برانگیخت. گاریبالدی در یازدهم مه، با حمایت مخفیانه کاوور و ویکتور امانوئل دوم، به اتفاق هزار نیروی سرخپوش خود از جنوا از طریق دریا حرکت کرد و در مارسالا (واقع در سیسیل) پیاده شد. او توانست به سرعت حمایت وسیع مردم را به دست آورد و شورشی را علیه فرانتس به راه انداخت. گاریبالدی در پانزدهم مه ، نیروهای پادشاهی دوسیسیل را در کالاتافیمی شکست داد و پالرمو را در 27 مه تصرّف کرد. وی بار دیگر در بیستم ژوئیه نیروهای سلطنتی را در میلازو شکست داد و سپس با کمک بریتانیایی ها، در 22 اوت، از تنگه مسینا عبور کرد و وارد سرزمین اصلی شد. گاریبالدی به سوی شمال به پیشروی پرداخت و توسط مردم، با شور و اشتیاق فراوان مورد استقبال قرار گرفت و در هفتم سپتامبر پس از برخورد با مقاومتی نه چندان شدید، ناپل را اشغال کرد.
در حالی که گاریبالدی در پادشاهی دو سیسیل درگیر بود، ناآرامی در ایالات پاپی بهانه ای به دست کاوور داد تا نیروهایی را برای برقراری نظم روانه کند. نیروهای پیه مونتی در دهم سپتامبر از مرز عبور کردند و نیروهای پاپی را در کاستلفیداردو شکست دادند. پیه مونتی ها سپس به سمت جنوب حرکت کردند تا به نیروهای گاریبالدی بپیوندند. ناپلئون سوم از این امر هراسناک شد، چرا که می خواست استقلال روم را زیر نظر پاپ حفظ کند.
پارلمانی از کلّ ایتالیا (به استثنای سرزمین های پاپی اطراف رم) در هفدهم مارس فراخوانده شد و پادشاهی متحد ایتالیا اعلام شد و ویکتو رامانوئل، به عنوان نخستین پادشاه قانونی به تخت نشست. اشغال روم توسط فرانسوی ها از داخل شدن ایالت های پاپی به پادشاهی جدید ایتالیا جلوگیری می کرد.
گاریبالدی و ارتش کوچکش، بار دیگر با حمایت مخفیانه ویکتور امانوئل، برای بیرون راندن فرانسوی ها از رم و اتحاد تمام ایتالیا برنامه ریزی کرده و در اوت 1862 م. ، به سمت شمال حرکت کرد تا از طریق ناپل به رم برسد. در 29 اوت ارتش گاریبالدی و فرانسه در آسپرومونته با یکدیگر تلاقی کردند که در نتیجه آن ارتش گاریبالدی شکست خورد.
ایتالیا دوباره مشغول برنامه ریزی برای باز پس گیری ونیز از اتریش شد. پیمانی با پروس در آوریل 1866 م. منعقد شد و آغاز جنگ اتریش - پروس در ژوئن 1866 باعث شد تا ایتالیا در بیستم ژوئن به اتریش اعلان جنگ دهد. چهار روز بعد یک ارتش ایتالیایی تحت فرماندهی ویکتور امانوئل، در نبرد دوم کاستونزا به وسیله یک ارتش بسیار کوچک اتریشی، به رهبری آرشیدوک آلبرت شکست خورد.
گرچه ارتش اتریشی ها توسط پروسی ها شکست خوردند و در 23 اوت پیمانی در پراک منعقد شد، اما مخاصمات در ایتالیا ادامه یافت. در دوازدهم اکتبر پیمانی در وین بین اتریش و ایتالیا منعقد شد و اتریش با میانجی گری ناپلئون سوم، ونیز را به ایتالیا واگذار کرد.
در دسامبر 1866 م.، با عقب نشینی نیروهای اشغالگر فرانسه از رم گاریبالدی بار دیگر سعی کرد تا ایالات پاپی را وارد اتحاد ایتالیا سازد. وی در ژانویه 1867 م. با حمایت مخفیانه ایتالیایی ها، رهبری یک تهاجم را به عهده گرفت و این درحالی بود که دولت ایتالیا از طریق وسایل آشکار و پنهان در پی سرنگون ساختن دولت پاپی بود. در سوم نوامبر گاریبالدی با نیروی فرانسوی پاپی، در منتانا برخورد کرد و شکست سختی خورد و به همراه افرادش به مرز ایتالیا فرار کردند و توسط مقامات ایتالیایی دستگیر شدند.
مجسمه جوزپه گاریبلدی سوار بر اسب در میدان د فراری جنوا
فرانسوی ها نیز که روم بودند در زمان جنگ فرانسه- پروس در سال 1870 م. برای دفاع از کشورشان از روم عقب نشینی کردند. در این هنگام بود که یک ارتش ایتالیایی متشکل از 60 هزار نفر، از مرز عبور کرد و رم را محاصره نمود و پس از یک نبرد کوتاه در بیستم سپتامبر به تصرف درآمد. پاپ پیوس نهم برای این که از خونریزی بیشتر جلوگیری کند، دستور داد تا نیروهایش سلاح های خود را به زمین بگذارند.سرانجام رم سپس به ایتالیا منضم گردید و به دنبال یک همه پرسی رسمی، پایتخت ایتالیا اعلام شد.