جمهوری
زیرگروه جمهوری
-
1 سانتیم
2 محصول -
2 سانتیم
0 محصول -
5 سانتیم
26 محصول -
10 سانتیم
22 محصول -
20 سانتیم
21 محصول -
25 سانتیم
0 محصول -
50 سانتیم
0 محصول -
1/2 فرانک
18 محصول -
1 فرانک
27 محصول -
2 فرانک
5 محصول -
5 فرانک
29 محصول -
10 فرانک
19 محصول -
20 فرانک
3 محصول -
50 فرانک
4 محصول -
100 فرانک
3 محصول -
1 یورو سنت
0 محصول -
2 یورو سنت
0 محصول -
5 یورو سنت
0 محصول -
10 یورو سنت
0 محصول -
20 یورو سنت
0 محصول -
50 یورو سنت
0 محصول -
1 یورو
1 محصول -
2 یورو
0 محصول -
1 سانتیم طلا
0 محصول -
1 فرانک طلا
0 محصول -
5 فرانک طلا
0 محصول -
10 فرانک طلا
0 محصول -
20 فرانک طلا
0 محصول -
50 فرانک طلا
0 محصول -
100 فرانک طلا
0 محصول
جمهوری
انقلاب فرانسه از مهم ترین رویداد های فرانسه است و به اعتقاد برخی مورخین، تاریخ جهان پس از انقلاب فرانسه وارد دوران جدیدی شد. قبل از انقلاب ، رژیم قدیم فرانسه بر اساس نظام طبقاتی بود نه شایسته سالاری! بدین ترتیب که بعد از پادشاه، سایر افراد به سه طبقه تقسیم میشدند که هرکدام مسئولیت های اجتماعی متمایز و جایگاه اجتماعی متفاوتی داشتند.
- طبقه اول روحانیت بودند چرا که دین در زندگی روزمره مردم فرانسه گسترده بود و خدمات و جشن های دینی مهم ترین اتفاق در اغلب شهرها و روستاهای فرانسه بودند. (روحانیون تنها یک درصد از جمعیت فرانسه را تشکیل می دادند)
- طبقه دوم اشراف بودند که پشتیبانی نظامی از شاه را فراهم کرده و در اداره کشور مشارکت داشتند و درمجموع یک یا دو درصد جمعیت فرانسه را شامل می شدند.
- طبقه سوم شامل 97 درصد جمعیت باقی مانده میشد که مسئولیت تولید محصولات کشاورزی و صنعتی و تهیه تدارکات را به عهده داشت.
بخش عظیمی از اشراف و تمام روحانیان که بخش اصلی اقتصاد و دارایی کشور را در دست داشتند، معاف از مالیات بودند و فشار اصلی اقتصادی و هزینه جنگ ها بر دوش مردم عادی بود. مردمی که مجبور به پرداخت مالیات های مختلفی به کلیسا و اشراف و حکام محلی بودند. این امر نارضایتی هایی را در عموم بوجود آورد و همراه شد با دوره روشنگری؛ یعنی دوره ای که فیلسوفانی چون لاک و مونتسکیو و کانت و روسو با ترویج عقاید آزادگرایانه و مورد انتقاد قرار دادن کلیسا و دولت، یک موج نارضایتی عمومی در بین مردم به وجود آوردند. بدین ترتیب تغییرات بزرگی در ساختار اجتماعی جامعه فرانسه به صورت تدریجی شکل گرفت و منجر به ظهور طبقه متوسط در فرانسه شد. این روند تا زمان پادشاهی لوئی شانزدهم ادامه داشت تا این که لوئی شانزدهم دستور برگزاری مجلس طبقات سه گانه را که به مدت 175 سال تعطیل شده بود صادر کرد و بدین ترتیب میان طبقات سه گانه اختلاف افتاد.
در چهاردهم ژوئیهٔ 1789 (میلادی)، جماعتی به زندان «باستیل» واقع در پاریس که مظهر قدرت مطلق لوئی شانزدهم بود حمله کرده و لغو سلطنت را اعلام کردند. بدین ترتیب جمهوری فرانسه در 21 سپتامبر 1792 میلادی شکل گرفت.
این دوره جمهوری اول نامیده می شود و شامل دورانهای مختلفی می باشد:
- جمهوری اول (1804-1792)
- مجمع ملی (1795-1792) : نظام سیاسی که از نظام دومجلسی (مجلس سفلا و مجلس علیا) تشکیل شده است.
- دیرکتوار (1799-1795) : رژیمی بود که از 2 نوامبر 1795 میلادی تا 10 نوامبر 1799 م. در کشور فرانسه قدرت را در دست داشت. در این انجمن پنج گرداننده (دیرکتور) قدرت را میان خویش بخش کرده بودند.
- کنسول های فرانسه (1804-1799) : دولتی است که در مدت واژگونی دیرکتوار فرانسه تا کودتایی که به پدید آمدن امپراتوری ناپلئون انجامید در کشور فرانسه بر سر کار بودند.
در این دوره ناپلئون بناپارت به عنوان کنسول نخست فرانسه قدرتش را گسترش داد، ولی هنوز خود را امپراتور نخوانده بود. در 18 مه 1804 م. مجلس سنا به ناپلئون لقب امپراتور را داد. ناپلئون در همین سال به عنوان ناپلئون یکم تاجگذاری نمود و رژیم کنسولی فرانسه به پایان رسید. نظام سلطنتی تا سال 1848 م. زمان پادشاهی لوئی فیلیپ یکم ادامه داشت تا این که در جریان انقلاب 1848 فرانسه [1] ، جمهوری دوم فرانسه شکل گرفت و شارل لویی ناپلئون بناپارت رئیس جمهور شد. تفرقه ای که در بین جمهوری خواهان بود موجب افزایش قدرت لوئی ناپلئون شد. سرانجام وی در 2 دسامبر 1851 مجلس را منحل کرد و از 2 دسامبر 1852 م. خود را ناپلئون سوم، امپراتور فرانسه نامید.
در تاریخ 2 ژانویه 1870 م. جمهوریخواهان خواستار برافتادن پادشاهی شدند. زیرا بر این باور بودند که آزادی و فرمان در یکجا با هم نمی گنجند.اما امپراتور ناپلئون سوم باز توانست در همه پرسی 8 مه 1870 م. برای سلطنت خود رای بیاورد. در ژوئیه همان سال جنگی میان فرانسه و پروس در گرفت. در راه این جنگ یاران امپراطور از او سرپیچی و سپاه را خلع سلاح کردند و این پایان کار امپراتوری دوم فرانسه بود. با اسارت و تبعید لوئی ناپلئون امپراتوری دوم برچیده و در پاریس جمهوری سوم فرانسه تشکیل گشت.
جمهوری سوم مربوط به سال های بین 1870 تا 1940 م. (شکست فرانسه از آلمان نازی) گفته می شود. لازم به ذکر است که کشمکش های زیادی بین جمهوری خواهان، سلطنت طلبان و وجود داشت. سرانجام جمهوری خواهان توانستند در سال 1905 م. بر رقبای خود پیروز شوند و حکومت جمهوری در این کشور تثبیت شد. دوران شکوفایی جمهوری سوم تا سال 1914 م. یعنی آغاز جنگ جهانی اول بود. این جمهوری نزدیک به هفتاد سال دوام آورد تا اینكه نازی های آلمان پس از اشغال فرانسه در جریان جنگ جهانی دوم در 14 ژوئن سال 1940م به آن پایان دادند.
در سال های بین 1940 (شکست از آلمان نازی) تا 1944 م. (آزادسازی فرانسه توسط متفقین و نیروهای مقاومت) دولت ویشی به رهبری «مارشال پتن» در بخش جنوبی اشغال نشده و مناطقی از مستعمرات فرانسه تشکیل شد.
مارشال فیلیپ پتن و تصویر وی بر روی سکه
در بین سال های 1946 تا 1958 م. جمهوری چهارم در فرانسه شکل گرفت. این جمهوری، بازسازی جمهوری سوم فرانسه بود. جمهوری چهارم توانست اقتصاد را رونق دهد و صنعت کشور را بازسازی کند. از برجسته ترین رویدادهای این دوره استعمارزدایی بود.
با استقلال هندوچین از فرانسه، الجزایر که مستعمره دیگری از این کشور بود نیز خواستار استقلال شد و دست به شورش زد. با رسوایی بزرگی که با افشای شکنجه دولت ودستگاه اطلاعاتی در برخورد با شورشیان در پیش گرفته بودند، آبروی دولت برده شد و نا استواری دولت به اوج رسید. نیروهای دست راستی ارتش فرانسه خواستار ریاست جمهوری شارل دو گل شدند. دو گل نیز با شرط افزایش قدرت رئیس جمهور در قانون، ریاست جمهوری را قبول کرد و تغییراتی که پس از این رخ داد به پیدایش جمهوری پنجم فرانسه انجامید.
جمهوری پنجم ( دولت کنونی فرانسه) از تاریخ 5 اکتبر 1958 م. شکل گرفت. در این جمهوری نظام پارلمانی ناکارآمد کنار گذاشته شد و نوعی نظام ریاستی بوجود آمد که در آن رئیس کشور دیگر مقامی تشریفاتی نیست و رئیس جمهور و نخست وزیر هر دو در اداره عملی کشور نقش دارند. رئیس جمهور در آغاز از سوی انجمن انتخاباتی برگزیده می شد ولی در سال 1962 م. دوگل پیشنهاد کرد که رئیس جمهور با رای مستقیم مردم برگزیده شود. انتخابات در فرانسه تا انتخابات سال 1995 م. برای دوره های 7 ساله بود ولی از انتخابات سال 2002 م. به دوره های 5 ساله کاهش یافت.
1. انقلاب 1848 فرانسه : در سال ۱۸۴۸ م. در سرتاسر اروپا انقلابها و شورشهایی شکل گرفت که در اروپا که به بهار مردم نیز مشهور است. موج این جنبشها از فرانسه در فوریه آغاز گشت و بیدرنگ در سراسر اروپا و بخشی از آمریکای لاتین گسترده شد، و بیش از ۵۰ کشور درگیر آن شدند.